سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جنبندگان زمین و ماهیان دریا و هر کوچک و بزرگی در زمین و آسمان خدا، برای آموزگار نیکی آمرزش می طلبند . [امام صادق علیه السلام]

انتظار

 
 
تشرف ملا احمد مقدس اردبیلى(دوشنبه 86 آبان 7 ساعت 11:0 صبح )

سید میر علام تفرشى , که از شاگردان فاضل مقدس اردبیلى (ره ) است , مى گوید: شبى در صحن مقدس امیرالمؤمنین (ع ) راه مى رفتم .
خیلى از شب گذشته بود.
ناگاه شخصى را دیـدم کـه به سمت حرم مطهر مى آید.
من نیز به سمت او رفتم , وقتى نزدیک شدم , دیدم استاد ما ملا احمد اردبیلى است .
خـود را از او مخفى کردم , تا آن که نزدیک در حرم رسید و با این که در بسته بود, بازشد و مقدس اردبیلى داخل حرم گردید.
دیدم مثل این که با کسى صحبت مى کند.
بعد از آن بیرون آمد و در حرم هم بسته شد.
به دنبال او براه افتادم , به طورى که مرانمى دید.
تا آن که از نجف اشرف بیرون آمد و به سمت کوفه رفت .
وارد مسجد جامع کوفه شد و در محرابى که حضرت امیرالمؤمنین (ع ) شربت شهادت نوشیده اند, قرار گرفت , دیدم راجع به مساله اى با شخصى صحبت مى کند وزمان زیادى هم طول کشید.
بـعـد از مدتى از مسجد بیرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد.
من نیز به دنبالش مى رفتم , تا نـزدیـک مسجد حنانه رسیدیم (مسجدى که دیوارش خم شده است وعلت آن این است که وقتى جـنـازه امیرالمؤمنین (ع ) را براى دفن در نجف اشرف , ازآن جا عبور مى دادند, دیوار این مسجد, روى ارادت بـه آن حـضرت خم شد).
در آن جاسرفه ام گرفت , به طورى که نتوانستم خود را نگه دارم

.

همین که صداى سرفه مرا شنید, متوجه من شد و فرمود: آیا تو میر علامى ؟ عرض کردم : بلى .
فـرمـود: ایـن جا چه کار دارى ؟ گفتم : از وقتى که داخل حرم مطهر شده اید, تا الان با شمابودم , شـما را به حق صاحب این قبر (امیرالمؤمنین (ع )) قسم مى دهم , اتفاقى را که امشب پیش آمد, از اول تا آخر به من بگویید.
فرمود: مى گویم , به شرط آن که تا زنده ام آن را به کسى نگویى .
من هم قبول کردم و باایشان عهد و میثاق نمودم .
وقـتى مطمئن شد, فرمود: بعضى از مسائل بر من مشکل شد و در آنها متحیر ماندم ودر فکر بودم کـه نـاگاه به دلم افتاد به خدمت امیرالمؤمنین (ع ) بروم و آنها را ازحضرتش بپرسم .
وقتى که به حـرم مطهر آن حضرت رسیدم , همان طورى که مشاهده کردى , در به روى من گشوده و داخل شـدم .
در آن جـا بـه درگـاه الهى تضرع نمودم , تا آن حضرت جواب سؤالاتم را بدهند.
در آن حال صـدایـى از قبر مطهر شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و مسائلت را از قائم بپرس , زیرا او امام زمـان تو است .
به نزد محراب مسجد کوفه آمده و آنها را از حضرت حجت (ع ) سؤال نمودم , ایشان جواب عنایت کردند و الان هم برمى گرد

سایت منبع : www.imamalmahdi.com